نوشته شده توسط : داش حسین


من كه از هجران تو همواره سوزانم چو شمع
تا به كي از دوري‌ات خود را بسوزانم چو شمع؟

بس كه مي‌سوزم سراپا از فراق روي تو
همچنان هر لحظه‌اي در حال نقصانم چو شمع

مي‌گدازد دوري از ديدار تو جان مرا
گر چه در پيش حضورت هم گدازانم چو شمع

اي گل نرگس از آن آغاز غيبت تاكنون
خوب مي‌داني كه من در شعله پيچانم چو شمع

زآن زمان كز ديدنت محروم شد چشمان من
سوز و سازت را به عمري گشته مهمانم چو شمع

هم بيا چشم‌انتظاران جهان را چاره باش
هم بيا بنما منور بام و ايوانم چو شمع

بي تو اي روح بهاران، اي اميد آخرين
شعله باشد شاهد اشك فراوانم چو شمع

گر ببينم «سائل» آن رخسار چون خورشيد را
همچو اشك از ديده ريزم جان به دامانم چو شمع

"سائل"



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
:: برچسب‌ها: شعر , امام زمان , خدا , چو شمع , سائل , خورشید , اشک , شاعر , متخلص , گل نرگس , هجران , مهمان , ظهور , امامت , منجی ,
:: بازدید از این مطلب : 505
|
امتیاز مطلب : 80
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
تاریخ انتشار : چهار شنبه 25 / 11 / 1384 | نظرات ()
نوشته شده توسط : داش حسین

تنی چند از کافران از راهی دور به مسجد در آمدند و به پیامبر(ص) گفتند که ما را به عنوان مهمان بپذیر . پیامبر رو به اصحاب خود کرد و فرمود هر کدامتان یکی از این افراد را به خانه خود ببرد و از او پذیرایی کند. هر یک از آنان بیدرنگ یکی از کافران را انتخاب کردند و با خود بردند . اما در آن میان یکی از کافران که هیکلی درشت و تنومند داشت باقی ماند و کسی حاضر نشد او را به خانه خود برد، زیرا از ظاهرش پیدا بود که پُرخوارست. پیامبر وقتی دید کسی حاضر نیست میزبان او شود، خود او را به خانه برد تا از او پذیرایی کند.



:: موضوعات مرتبط: معصومین و پیامبران , ,
:: برچسب‌ها: مهمان , کافر , پیامبر , خدا , حضرت محمد , غذا , پر خوری , شام , خوشرویی , شکمباره , شیر , مسلمان , حرص ,
:: بازدید از این مطلب : 879
|
امتیاز مطلب : 61
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : 14 / 8 / 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 29 صفحه بعد